یاسینیاسین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

یاسین فرشته کوچولوی خدا

یاسینی در آستارا

جمعه با مامان خورشید و عمه رکسی و حسین و بابایی رفتیم آستارا برای تفریح. خیلی خوش گذشت . ولی تو یه ذره غر زدی هر موتوری رو که می دیدی می خواستی سوار شی گریه می کردی و می گفتی: موتو بسینم وقتی رفتیم فلافلای معروف آستارا را بخوریم قیافت دیدنی بود. اینم عکساش ...
28 فروردين 1392

کوشولو. نوست دارم

این دو تا لغت لغاتی هستن که از زمانی که رفتی مهد کودک دائم تو خونه تکرار می کنی. خوشگل مامان. تا میام خونه می دویی میای کنارم لوپمو می‌کشی می‌گی کوشولو . بعد با دو تا دست لپومو می کشی می‌گی نوست دارم. قربونت برم الهی. فدای تک تک موهات بشم با اون زبون شیرینت آدمو می‌بری تو آسمونا از خدا می خوام برای همیشه تو رو برای منو بابایی و همه بچه ها رو برای مامان و باباهاشون حفظ کنه.       ...
19 فروردين 1392

اولین روز مهدکودک

پسر گلم دیگه بزرگ شدی. امروز من و مادر جون با کلی ناراحتی تو رو بردیم مهد کودک ثبت نامت کنیم. مادر جون که از ناراحتی زیاد کم مونده بود گریه کنه و منم که عصبی شده بودم (آخه می دونی عزیز دلم برای منو و بابایی سخته هر روز تو رو ببریم لاهیجان دوباره برگردیم رشت سر کار. مادرجونم که نمی تونه هر روز بیاد رشت خونه ما تو رو نگه داره. مامان خورشید هم که مریض شده و تازه قلبشو عمل کرده نمی تونه تو رو نگه داره. گرچه یک سال و 10 ماه منو بابایی همه سختی ها رو تحمل کردیم و تو رو پیش مادرجون می بردیم . مادرجونم خیلی برات زحمت کشیده بیشتر از مامانی، همه چیزا رو اون یادت داده عزیزم برای همیشه باید شکرگذار خدای مهربون به خاطر داشتن چنین مادرجون و پدرجونی باش...
17 فروردين 1392

بهار

    سال نو می شود ، زمین نفسی دوباره می کشد برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما… کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟…پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟ زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار وسال نومبارک     ...
10 فروردين 1392

نوروز مبارک

يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر اليل و النهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال         دستان پر مهر بهار، طبيعت خفته را ازخواب بيدار مي‌سازد، و زمين و درخت رازهاي رنگارنگ و عطر آگين خويش را نثار ما مي‌كند. در سال تازه ، آگاهي، سلامتي، آرامش و شادي واقعي براي همگان آرزومنديم     ...
2 فروردين 1392

فرهنگ لغت یاسینی در 22 ماهگی

عسل مامانی الان خوب خوب حرف میزنی و همه کلمات رو هجی می کنی فقط تو بعضی از کلمات حروف رو جابجا میگی. قربونت برم نوست دارم= دوست دارم           بلیم=بریم                        بخولم= بخورم هپیما= هواپیما                   موشابه= نوشابه                    دوخ= دوغ آناس= آدامس   ...
30 دی 1391

درد دل مامان

عزیز مامان زمان چه زود میگذره مثل اینکه همین دیروز بود که به دنیا اومدی و برای هر کاری محتاج ما بودی و ما به عشق یه لبخندت ساعت ها نگات می کردیم تا لبخند فرشته گونه تو رو از دست ندیم و تا همیشه تو ذهنمون بمونه. زمان گذشت با گریه هات گریه کردیم و با اشکات اشک ریختیم.با افتادنت افتادیم و با دویدنت دویدیم. هیچوقت خاطرات تلخ از ذهنمون پاک نمی شه، روزی که من و بابایی به خاطر اشتباه پرستار در زدن واکسن بدو تولدت اشک ریختیم و صدا شکسته شدن قلبمون طنین انداز شد. فرشته کوچولوی مامان اون روز تلخترین روز زندگیمنون بود. تو تازه رفته بودی تو دو ماهگی و جای واکسنت به اندازه یه گردو بادکرده بود و عفونی شده بود پیش هر دکتری بردیم گفت با...
26 دی 1391
1